مهرورزي لاي کلمات کاريکلماتور
- سيگارم را با قلبم روشن مي کنم
- سر خورشيد هميشه گرم است
- زندگي از من سير شده ولي من هنوز زندگي را دوست دارم
- قلبم پر جمعيت ترين شهر دنياست
- وقتي به کسي زخم زبان مي زنم بلافاصله درصدد پانسمانش بر مي آيم
- قلبم همه را دوست دارد جز خودم را
- بهار را در باغچه کاشتم
- وقتي اشک مي ريزم غمم چتر بالاي سرش نگاه مي دارد
- نگاهم در چشمت دنبال تصويرم مي گردد
- مي خواهم چين هاي پيشانيت را اطو کنم
- وقتي لبخند ميزني وان اشک شوق ميگيرم
- سکوت با خودش حرف ميزند
- پرانتز قفس واژه است
- سلام هاي امروز ارزش خداحافظي هم ندارند
و ماه را بالاي سر آبادي خواهي کاشت
و اعتقاد از خواب سنگين چند هزار ساله بيدار خو اهد شد
و کسي پاي پيچک ها را به انتظار پنجره گره خواهد زد
ومن گلسر هاي بچگي ام را خواهم يافت
روزي که تو با اسب سفيدت بيايي
من نارنج هاي رسيده باغچه را خواهم چيد
و شعرهاي کتاب فارسي ام را از حفظ براي تو خواهم خواند
من
از همين حالا تا اولين جمعه به انتظارت خواهم نشست
وتو
در سپيده دم اولين جمعه خواهي آمد
و من به تو مهر مي ورزم
چه زود بيايي و چه دير کني
س. رسولي